عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ «قارقار نارنجی»، «دستان»، «شکرخانه» و «مشهد شبیه بهشت است» از کتابهایی است که نرگس برهمند، در گذر سالها فعالیت ادبی در حوزه کودک و نوجوان، آنها را خلق کرده یا در شکل گیری شان سهمی داشته است، فهرستی که اکنون یک عنوان دیگر را هم میتوان به آن اضافه کرد که به تازگی در انتشارات «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» با تصویرگری مرجان بابامرندی روانه بازار کتاب شده است.
«مهمان راه راه» تازهترین اثر این شاعر و نویسنده است که برای ما مناسبتی فراهم آورد تا با او گفت وگویی بکنیم، گفت وگویی که ابعاد و جنبههای مختلفی درباره قلم زدن در حوزه ادبیات کودک و نوجوان را دربرمی گیرد، از حساسیتهای مختلف در نوشتن برای این گروههای سنی تا مسائلی که در بازنویسی متون کلاسیکی، چون «شاهنامه» پیش میآید.
در خلق یک اثر، باید بین نویسنده و تصویرگر ارتباطی وجود داشته باشد یا دو بخش کار، هرکدام، میتواند مستقل و بدون چالش پیش برود؟ نقطه آغاز صحبتهای ما این مقوله است، مقولهای که نویسندگان و تصویرگران درباره آن هم رأی نیستند. نرگس برهمند میگوید: «برخی اوقات، این ارتباط وجود دارد و حتی نویسنده برای به تصویرکشیدن متن پیشنهادهایی میدهد؛ بعضی وقتها هم نه، به این شکل نیست: متن نوشته میشود و بعد برایش تصویرگری میشود.
حالا، این با تصویرگر است که چه برداشتی از متن داشته و چه ارتباط حسی-عاطفیای با آن برقرار کرده. خود من، در 'قارقار نارنجی' که انتشارات 'امیرکبیر' چاپش کرد یا 'مهمان راه راه' که 'کانون پرورش فکری' چاپ کرده، هیچ ارتباطی با تصویرگر نداشتم که شاید به این دلیل بود که من سرمایه گذار نبودم و ناشر سرمایه گذاری کرده بود؛ اما خوشبختانه ماحصل کار خیلی برای من رضایت بخش بود.»
او، در ادامه صحبت هایش تجربه زیاد تصویرگر و نویسنده را هم، فارغ از ارتباطی که میتواند وجود داشته باشد، دراین بین دخیل میداند: «انتخاب تصویرگر خیلی مهم است: اگر تصویرگر کسی باشد که با بچهها در ارتباط است، اشتراک نظر نویسنده و تصویرگر ناخودآگاه رخ میدهد؛ و البته مقوله تجربه هم در این موضوع دخیل است: اینکه یک نویسنده کودک تجربه کار با کودک را داشته باشد، کتابهای کودک را زیاد مطالعه کرده باشد و بداند شعر و قصه گفتن برای کودک چه ویژگیهایی دارد باعث میشود موقع نوشتن، برای جذب مخاطبش، ناخودآگاه، تمام شاخصهایی را که قبلا آنها را تجربه کرده و درک کرده ــ حالا چه ازطریق کار با کودک به شکل تجربی یا به شکل علمی و تئوریک ــ در متنش استفاده کند.»
«بچههای نسل جدید با کارتونها و کتابهای نسل ما خیلی ارتباط نمیگیرند، چون پاسخگوی نیاز گروه سنی آنها نیست؛ خواستههای آنها متفاوت شده.» این بخشی از پاسخ برهمند است وقتی از او میخواهیم درباره تفاوت نسل کنونی و نسل گذشته صحبت کند، تفاوتی که در نیازها و خواستههای آنها هست و درنتیجه در کتابهای امروز انعکاس دارد:
«در دوره ما، منابع کم بود و دریافتهای ما پروسه خیلی طولانی مدتی را طی میکرد، در نسل جدید، اما یک جهشی وجود دارد که در نسل ما، به دلیل همان کمبود منابع مطالعاتی، نبود فضای مجازی و ... اتفاق نمیافتاد. ما فقط یک تلویزیون داشتیم داخل خانه و یک کتابخانه در مدرسه؛ و امکانات ما واقعا پاسخگوی نیازهای ما نبود. حتی شناخت از نیازهایمان کمتر بود.
بچههای الان، به واسطه امکاناتی که در اطرافشان است و به واسطه شناختی که منِ مادر و مربی و معلم به او میدهیم، از چیزهایی که حقشان است و باید داشته باشند آگاهاند؛ آنها با حقوق خودشان آشنا شدهاند، و همین باعث میشود به منابع بیشتری نیاز داشته باشند؛ و این پروسهای است که حسابی سرعت گرفته است. الان، وقتی به دوروبرمان نگاه کنیم، میبینیم بچههای این دوره وزمانه به چیزهایی آگاهاند که نسل ما نبود. این تفاوتی است که واقعا بین ما وجود دارد.»
بحث دیگری که درباره نگارش کتابهای کودک به میان میآید بحث همیشگی نسبت دو شاخص سرگرمی و آموزش است، دو شاخصی که، به قول نرگس برهمند، همه برای ادبیات کودک تعریف کردهاند. اما آیا لزوما همه کتابهای شعر و داستان کودک باید از هردوِ این شاخصها بهرهمند باشند؟
او میگوید: «این دو شاخص مثل دوتا وزنه هستند روی یک ترازو که برخی اوقات یک کفه آن از کفه دیگر سنگینتر میشود. اصلا ما در ادبیات کودک چیزی داریم به اسم 'هیچانه' که شعر فقط ریتمیک و سرگرم کنندهای است که بچه با آن شاد است یا حرکات موزون انجام میدهد و خیلی راحت حفظش میکند.
همین شادی و مسرت و لذت کفایت است. اصلا یکی از دلایلی که بچهها را به سمت شعر و بازی میآوریم همین است. از یک گروه سنی به بعد، اما آموزش هم وارد میشود که البته باید به صورت نامحسوس و غیرمستقیم و خیلی هنرمندانه باشد، درحدی که کودک فقط با یک تلنگر یا یک جرقه از شعر یا قصه متوجه شود که ــ مثلاــ باید به طبیعت احترام بگذارد.»
بخش دیگری از صحبتهای ما با برهمند به بازآفرینی و بازنویسی متون کهن اختصاص پیدا میکند: «بازنویسی و بازآفرینی دو مفهوماند که در ادبیات کودک خیلی خوب جا افتادهاند. مثلا، درباره کتابی مثل 'شاهنامه'، که فکر میکردیم شاید یک کودک نتواند آن را بخواند، بازنویسیهایی که انجام شد خلافش را ثابت کرد، یا آثار عطار، مثلا. این دو کار در ادبیات کودک دارد خیلی رونق پیدا میکند و حتی خیلی از نویسندههای بزرگ ما دارند به این سمت پیش میروند.»
او معتقد است اینکه از ابرمتن هایی، چون «شاهنامه» بازنویسیهای خوبی برای کودکان و نوجوانان صورت گرفته یکی از دلایل گرایش خانوادهها و فرزندانشان به یادگیری اصل این متن است: «ما از داستانهای 'شاهنامه' بازنویسیهای خیلی خوبی داریم.
خود کانون هم یک دورهای چاپ میکرد؛ البته جدیدا هم یک سری کتابها مبتنی بر متون کلاسیک چاپ کرده که بازنویسی-بازآفرینی است، به اسم مجموعه 'پاورقی'، که چند داستان از 'شاهنامه' را روایت کرده است. اصلا همین که بازنویسیهای خوبی از 'شاهنامه' صورت گرفت باعث شد شاهنامه خوانی و نقالی رونق بگیرد. الان خیلی از کودکان و نوجوانان را میبینیم که به یادگیری 'شاهنامه' علاقه دارند. دلیلش همین است، همین که منابع زیادی برای بچهها تولید شد. تازمانی که بچهها منبع نداشته باشند، روی آوردن به قصه گویی و درک آثاری مثل 'شاهنامه' سخت است.
اما الان در شهر خودمان، مشهد، مربیان خوبی داریم که به صورت آزاد 'شاهنامه' را برای بچهها تدریس میکنند؛ بنیاد فردوسی هم هست که دارد به خوبی دراین زمینه فعالیت میکند. این ها، همه، رهاوردهایی است از متون کهن برای بچه ها، چیزی که پیش از این فقط در کتابهای درسی وجود داشت؛ بچهها فقط آنجا با تعدادی اثر روبه رو میشدند و همان جا هم دیدارشان تمام میشد.»
برهمند یک نکته دیگر هم به صحبت هایش اضافه میکند، نکتهای که از حساسیت بالای کار با کودکان و برای آنها حکایت میکند: «فقط اینکه امیدوارم اهلش این کار را انجام بدهند. بعضی کارها آزمون وخطا برنمی تابد؛ و کار برای بچهها همین طور است. باید با آگاهی و معلومات و اطلاعات خوب وارد این کار شد.
به هر حال، الان خانوادهها آگاه شدهاند و به این اهمیت میدهند که بچه هایشان کلاسهای متعدد ثبت نام کنند و از متون کهن بهره بگیرند، و، به خاطر همین، بازار کارکردن برای کودکان و نوجوانان حسابی گرم است. امیدوارم خانوادهها با درایت و اطلاعات کامل انتخاب کنند که چه کسانی چه چیزهایی به بچه هایشان یاد بدهند، چون آموختههایی که در کودکی بر لوح سپید وجود بچهها ثبت میشود حالاحالاها ماندگار است.»
پایان بخش صحبتهای این شاعر و نویسنده قیاس مختصری بین وضعیت ادبیات کودک در مشهد و دیگر شهرهاست: «در ادبیات کودک، همیشه شهرهایی مثل همدان و قم را جزو شهرهای فعال مثال میزنیم، چون فاکتورهایی مثل برخورداری از انجمنهای کودک یا نشریات کودک که در این شهرها وجود دارد واقعا قابل توجه است؛ و این، خود، به واسطه شاعران و نویسندگان زیادی است که در آنجا به صورت فعال حضور دارند و کار میکنند. البته که برای آگاهی از کیفیت آنها باید زمان گذاشت و بررسی کرد.
استان خودمان هم جزو استانهایی است که درزمینه کودک و نوجوان دارد خوب کار میکند: انجمنهای شعر کودک خوبی دارد و خود کانون پرورش فکری خراسان جزو مراجعی است که به خوبی دراین زمینه کار میکند و انجمنهای کودک و نوجوانش در شهرهای مختلف فعال است؛ اصلیترین فعالیتشان هم بر محور کتاب و کتاب خوانی است.
یکی از بهترین ناشران کتاب کودک هم هست، و ما در هر کتابخانه بین ۱۰ تا ۱۲هزار کتاب ویژه کودک داریم. نهاد کتابخانههای عمومی هم بخشهای ویژه کودک دارد و کتابهای خیلی خوبی از ناشران مختلف. یکی از اتفاقات خوبی هم که چند سال است دارد در کانون رخ میدهد این است که کتابهایی به غیر از کتابهای نشر کانون هم دارد وارد کتابخانه هایش میشود. این را هم باید بگویم که شاعران و نویسندگان خوبی در این سالها در مشهد ظهور و بروز پیدا کردهاند.»